هورسانهورسان، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

همسفر

یکسال از اون روزه قشنگ گذشت

دختره گلم پارسال تو این روز فهمیدم که تو تویه دلمی عزیزم  فقط خدا میدونه که چقدررررررررررر خوشحال شدم  خیلی دوست دارم فرشته ی من   و خدا رو هزار بار شکر میکنم ...
19 بهمن 1391

روزی که فرشته کوچولو اومد

هورسانه قشنگم ساعت 3 شبه و تو رو روی پام گذاشتم و تکونت میدم تا بخوابی گل خوشگلم و به اون روز فکر میکنم روزی که فهمیدیم تو اومدی عزیزکم 19 بهمن 90 یکی از قشنگترین روزای زندگی منه گلم ، من و بابایی بعد از 2 سال زندگی شاد و آروم احساس کردیم وقتشه که برای باقی زندگیمون یه همسفر داشته باشیم  من طاقت نداشتم 30 روز صبر کنم و بعد از 29 روز بیبی چک خریدم و دیدم بلللللللللللللللللللللله دو تا خط و این یعنی یه کوچولو تو راهه! نمیدونی چه حسی داشتم اشک تو چشام جمع شده بود باورم نمیشد فوری به مادرجون زنگ زدم و گفتم آخ چه روزی بود بیبی چک رو با یه عروسک که چند ماه قبل خریده بودم( همش چشمم دنبالش بود!) گذاشتم روی اپن ، بابایی از سر ک...
19 بهمن 1391

100 روزگی دخترکم

مبااااااااااااااااااااااااااارک مباااااااااااااااااااااااااااااارک  100 روزگیت مبارک باشه عزیزم ایشالله صدساله بشی گلکم  این روز قشنگو برات جشن گرفتم البته یه جشن کوشولوووو با مادرجون و پدرجون و خاله ها ، بابایی هم ماموریت بود و حسابی جاش خالی بود ...
3 بهمن 1391

مامانی دستامو بگییییییییییییییر!

هورسان کوچولویه خوشگلم ، مدتیه که میشینی و هیچ جور راضی نمیشی که بخوابی!  تا دستاتو میگیرم زود بلند میشی و میشینی و کلی کیف میکنی  و حسابی با دقت اطرافو بررسی میکنی  محاله کسی رد بشه ( حتی از دور ) و تو فسقلی با نگاه دنبالش نکنی! عاشق حرف زدن با بابایی هستی و وقتی باهات آروم حرف میزنه آروم آروم جوابشو میدی ، وقتی هم ادای تو  رو درمیاره و جیغ جیغ میکنه  تو هم با جیغ جیغ درست مثل بابایی جوابشو میدی و کم نمیاری! چند روزی هست که دستاتو میخوری ، فکر کنم لثت میخواره گلم ، از دیروز هم انگشت مامانی رو گاز میگیری ولی دندونی رو دوست نداری آخ چقدر دستای کوچولوتو دوست دارم که محکم بهم میگیرشون و میکنیشون تو دهنت ...
30 دی 1391

دختر گرماییه من!

کوچولوی من حسابی گرماییه!  مامان بزرگا مدام توصیه میکنن که دختر کوچولومون رو بپوشون ولی من میدونم که تو دوست نداری و عرق میکنی و وقتی نیستن ما بدون کلاه و جوراب کلی کیف میکنیم! کلی هم قلقلکی هستی! وقتی شیر میریزه تو گردنتو میخوام تمیزش کنم میخندی و خودتو جمع میکنی! بخورمت من ...
1 دی 1391

اواین شب یلدای هورسان کوچولو

دیشب شب یلدا بود دختر قشنگم و رفتیم خونه بابابزرگ ، نمیدونم چرا اینقدر بیتابی میکردی دخترم شاید به خاطر شلوغی و نور زیاد بود عزیزم چون همین که اومدیم خونه آروم شدی و شروع کردی به بازی کردن فدات بشم جیگرم ، تمام دیشب به خاطر شما توی اتاق با خاله نوشین و عمه مهری نشستیم ولی با این حال خوش گذشت ، خاله نوشین هم کلی عکس گرفت ازت خوشگلم ...
1 دی 1391

طلسم 4 صبح!

باز هم ساعت 3 شبه و دارم روی پام تکونت میدم و برات لالایی میخونم شاید خوابت ببره گلم  اومدم تا لالایی که هر روز بارها برات میخونم رو بنویسم چون میدونم که * لالایی گویمت خوابت نمیاد    بزرگت میکنم یادت نمیاد *  لالالالا گل لاله    بابا رفته سر کاره لالالالا گل خشخاش   بابا رفته خدا همراش  لالالالا گل تعتاع     بابا رفته شدم تنها لالالالا گل بادوم    عزیز دل بخواب آروم لالالالا گل فندق    بابا رفته سر صندوق لالالالا گل پونه      بابا اومد توی خونه لالالالا گل زیره      بابا رفته نون بگیره   البته اینم بگم که بعضی از ...
22 آذر 1391

تنبلی بسه !

بالاخره مامانی نوشتن وبلاگتو شروع کرد عزیزم ببخشید که اینقدر دیر شد کم کم همه چیزو برات مینویسم  ( البته اگه بذاری!   ) الان بیدار شدی و داری دست و پاهای کوچولوتو تکون میدی خوشگلم و مدام پستونکتو میندازی و دوباره میخوایش! گذاشتمت روی پام و دارم تکونت میدم  سرم از بی خوابی گیج میره و تو وروجک سرحالی و قصد خوابیدن نداری گلم خستم ولی هر لحظه با تو بودن رو دوست دارم و خدا رو شکر میکنم که تو گل خوشگلم رو به ما داده  آخ داری سکسکه میکنی   عزیزم وقتی تو شکم مامان بودی هر روز سکسه میکردی و من و بابا کلی کیف میکردیم این زبون کوچولوتو اینقدر بیرون نیار  میخورمشاااااااااااا ! ...
20 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به همسفر می باشد